نوشتن، ابزار قدرتمندی که این روزها به‌شدت برایم مؤثر است

8 ۲۴

ذهنم مثل آتشفشانی شده بود که هر لحظه ممکن بود فوران کند. از این آشوب ذهنی دلم هم به تکاپو افتاده بود. معمولاً زمان‌هایی که کارهایم گره می‌خورد، سیم کشی مغزم هم بهم می‌ریزد. این جور مواقع نوشتن است که به دادم می‌رسد. آیا همچین چیزی امکان‌پذیر است؟ دوست داری بدانی چگونه، پس با من همراه شو.

نوشتن از آن کارهایی است که معجزه می‌کند. گاهی آدم خودش هم نمی‌داند علت مشکلاتش چیست. ذهنش از آشوب بسیار، توانایی پردازش ندارد.

نوشتن برای من مثل یک مذاکره درونی می‌ماند. خودم را از خودم بیرون می‌کشم. مانتو شلوار شیک، شال بنفش، لاک زده و شیک و پیک روی صندلی روبروی خودم می‌نشنانم. اینجاست که همه چیز شروع می‌شود.

معمولاً سعی می‌کنم با سوال پرسیدن شروع کنم. یکی یکی پرسش و پاسخ‌ها را پیش می‌برم. زمان‌هایی که سوال‌های بکر و خفن می‌پرسم، زودتر به نتیجه می‌رسم. سنت پرسش‌های اصولی پرسیدن، گره‌گشایی خاصی دارد.

مثل یک بازجوی خشن اما مهربان سعی می‌کنم با پرسش‌های معقول، ته قضیه را دربیاورم. سوال‌ها جوری پیش می‌رود که او هم جواب‌های تمیز و شفافی می‌دهد.

از این سوال جواب‌ها تا حدودی تم اولیه مشکل پیدا می‌شود. مرحله بعدی فاز مشورت برمی‌داریم. هرکسی نظر خودش را می‌دهد. دیگری سعی می‌کند با استدلال منطقی، آن‌را رد کرده یا بپذیرد.

با این سبک نوشتن گاهی گذر زمان را هم متوجه نمی‌شویم. یک دفعه دیدی چند ساعتی است که داریم باهم مذاکره می‌کنیم. درخشان‌ترین نتیجه این جلسه، آرامش درونی خاصی است که بدست می‌آورم. فارغ از اینکه نتیجه مذاکرات چه بوده است.

گاهی که اهمال‌کاری می‌کنم، منتقد درونم سروکله‌اش پیدا می‌شود. خشن، بی‌اعصاب، زورگو اما گاهی مهربان. می‌داند کی بد رفتار کند. چه زمانی با منطق مرا راضی کند که دست از این رفتارها بردارم. ‌

امان از روزهایی که کلافه‌ام و نمی‌دانم چه بنویسم. آخ آخ چه می‌شود. اینجاست که پای اکتاویوس به میدان می‌آید. معمولاً کلی حرف و فلسفه دارد. زمین و آسمان را به هم می‌دوزد. از شیر مرغ تا جان آدمیزاد حرف می‌زند.

لعنتی جذاب حتی از ننه‌ی خاله‌ی مامانم هم چیزی می‌داند. خاطرات و داستان‌هایش را برایم می‌گوید. کمک می‌کند تا من هم خاطره‌های درخشانی را به یاد بیاورم. نوشتن از خاطرات را عاشقانه دوست دارم.

اکتاویوس یادم می‌اندازد که من چه اندازه عاشق یادداشت‌های شاهرخ مسکوب هستم. یادم می‌آورد که چقدر از سبک یادداشت نویسی لذت می‌برم.

اکتاویوس هم ماحصل همین نوشتن‌هایی است که پیوسته انجام داده‌ام. اینجاست که خوشحال می‌شوم که نوشتن چقدر برای من کاربردی است. مثل آچار فرانسه می‌ماند.

شما چه رابطه‌ای با نوشتن دارید؟ برایم بنویسید 🙃🙂💜👇

۸ نظرات
  1. هادی می گوید

    نوشتن برای من هم جادویی ست. حلّال مسکلات ریز و دُرُشتم شده.

    1. زهرا احمدی می گوید

      بسیار عالی، چه خوبه که شما هم می‌نویسید و از نوشتن لذت می‌برید. خوشحال میشم نوشته‌های خودتون رو هم با ما به اشتراک بگذارید.

  2. سمیه می گوید

    زهرا جان من هرگاه ذهنم آروم بوده رفتم سراغ نوشتن، تو اعصاب خوردیا و مشکلات دست و دلم نرفته سمت کاغذ و قلم، ولی این سری باید امتحان کنم ببینم نتیجه چی میشه؟

    1. زهرا احمدی می گوید

      توی اعصاب خوردی‌ها، میشه از چیزایی نوشت که تو ذهنت هستن. آزاد نویسی کرد درموردشون. به من که خیلی کمک می‌کنه. اونقدر غر می‌زنم، کلنجار می‌رم، صحبت می‌کنم که به نتیجه نهایی برسم.
      می‌شه خودت با خودت بحث کنی و …
      آره خیلی خوب میشه تو هم تست کنی سمیه جان‌. امیدوارم همیشه اعصابت آروم باشه. اگر هم تست کردی خوشحال می‌شم نظرت رو باهامون به اشتراک بگذاری

      1. سعید مشکبیز می گوید

        آفرین، درود بر شما، تصدیق می‌کنم، به خصوص برای همه نویسنده‌ها که نوشتن، رسالت اصلی و بزرگشان است.

        1. زهرا احمدی می گوید

          ممنونم از لطف شما، براتون آرزوی موفقیت دارم

  3. فاطمه آقاجانی می گوید

    نوشتن برای من مثل درمان می ماند مثل آب ریختن روی آتیش و حمایت یک دوست می ماند و مرا به روزهای خوب امید وار می کند

    1. زهرا احمدی می گوید

      چه تعبیر قشنگی. امیدوارم روزهای خوب و درخشانی در پیش رو داشته باشید✌🏻💕

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.